{گذری بر حکومت ساسانیان}
روی کار آمدن اردشیر ساسانی
ساسان ، موبدی از دودمان نجبا بود بر آتشکده ی آناهیتا در شهر استخر ریاست داشت . پسرش بابک در شهر خیر در کنار دریاجه ی بختگان حکومت می کرد . بابک پس از ساسان جانشین پدر شد و خود را شاه خواند (208 م)
در این تاریخ شهر استخر به دست گوچیهر شاه بازرنگی بود . بازرنگیان در نیسایه که در جهت دیوار های سفیدش در دوره ی اسلامی بیضا نام گرفت ، سلطنت داشتند.
چون گوچیهر پادشاه بازرنگی در آن نواحی امیر بزرگ بود ، بابک برای پسرش اردشیر از وی منصب ارگبدی دارابگرد را بگرفت.
در سال ( 212م) اردشیر بر گوجهیر قیام کرد و شهر نسا ( بیضا ) را به تصرف در آورد و او را کته و به جای وی نشست.
جون بابک درگذشت شاهپور جانشین او شد . میان دو برادر یعنی شاهپور و اردشیر نزاع درگرفت. اردشیر به برادر مهتر خود حسد می برد، اما شاهپور بر اثر اتفاق بمرد و اردشیر در سال 212 میلادر به آسانی جای او نشست سپس اردشیر بر کرمان دست یافت و تا سواحل خلیج فارس پیش رفت. پس از آن شادشاهپور اصفهان را بکشت و روانه ی اهواز شد و سرانجام در جنگ سختی که بین او و اردوان پنجم در هرمزگان درگرفت ، اردوان را شکست داد و با مرگ او سلسله ی اشکانی بر افتاد ( 28 آوریل سال 224م)
پس از این نبرد پیروزمندانه به تیسفون آمد و بر تخت نشست.
نظام اداری
در رأس ادارات ساسانی بزرگفرمذار یا صدر اعظم قرار گرفته بود و عملا زمام قدرت و ادارة کشور در دست او بود . وی قراردادها و پیمانها را امضا می کرد . گاهی در جنگها فرماندهی کل را به عهده می گرفت . همة دیوانها و یا وزارتخانه ها با دبیران آنها تحت نظر وی بودند . شاید کلمة بزرگمهر تصحیف عنوان بزرگفرمذار باشد که مورخان عرب عنوان بزرگفرمذار عهد انوشیروان را به بوذرجمهر تبدیل کرده اند .
در زمان انوشیروان،کشور ایران راکه تا آن زمان مرزبانان اداره می کردند به چهار قسمت تقسیم شد و هر قسمتی را پاذگس نامیده شد و به آنها نام جهت های چهارگانه داده شد : اپاختر (شمال) خراسان (مشرق) نیمروز (جنوب) خوروران (مغرب) داد و برای هر کدام از این پاذگسها فرمانروایی تعیین کرد که او را پاذگسبان می نامیدند .
امور لشکری نیز تحت نظر سپهبدان اداره می شد و به تعداد پاذگسبانان چهارگانه ، چهار سپاهبد نیز در ایران وجود داشت . ایالات و پاذگسها را به بخشهای کوچکتری تقسیم کرده و هر قسمت را ایستان می گفتند و حاکم آن را ایستاندار می خواندند و سپس هر ایستان را به چند شهر یا ولایت تقسیم می نمودند و مرکز آن را شهرستان می گفتند .
قریه را دیه و رئیس آن را دیهسـالار می خواندند . مزارع تابع دیـه را روستـاک (روستا)می گفتند .
سه بخش مهم نظام اداری از قرار زیر است:
طبقات و خانواده ها در نظام اداری
در دورة ساسانی ترتیب خانوادگی اشکانی عیناً به جای ماند و هفت خانوادة بزرگ که نمایندة نجیب زادگان ایران بودند همچنان حفظ شد. این خانواده ها عبارت بودند از :
کارن پهلو سورن پهلو ، اسپهبد پهلو ، اسپندیاد ، مهران ، زیک ، کاوسکان ، کشم .
این خانواده ها هر کدام سرپرست قسمتی از کشور بودند و از تیولداران بزرگ بشمار می رفتند . در دورة ساسانی اجتماع ایران به مشابه هرمی بود که از بالا به پایین به طبقاتی تقسیم می شد و عبور از طبقه ای به طبقة دیگر امکان نداشت .
در رأس این هرم رئیس مملکت و شاهنشاه قرار داشت .
در پلة اول شاهزادگان و
در پلة پایین تر هفت رئیس خاندانهای بزرگ (ویسپوهران) قرار داشتند .
طبقة دیگر اشراف بودند که وزرکان (بزرگان) خوانده می شدند . این دسته را انوشیروان عمداً ایجاد کرده بود تا قدرت هفت خانوادة بزرگ را تضعیف کرده باشد .
عموماً همة مردم ایران در زمان ساسانیان به پنج طبقة :
موبدان (روحانیون) ارتیشتاران (نظامیان) دبیران (اعضای ادارت) واسترپوشان (کشاورزان) و هوتخشان (پیشه وران) تقسیم می شدند .
پیشوای موبدان ، مگوپت مگوپتان یا موبد موبدان نام داشت و ریاست عالیة روحانی کشور از طرف شاهنشاه به او تفویض می شد در دست او بود . موبدان (روحانیون) و هیربدان (حافظان آتشکده ها) همه تحت فرمان او بودند .
در اواخر ساسانی مقام تازه ای در روحانیت زرتشتی پیدا شد که مسمغان یعنی بزرگ مغان نام داشت مقر این شخص در دماوند بود .
فرماندة کل سپاه ایران را ، ایران سپاهبد می گفتند . تا زمان خسرو انوشیروان سپاه ایران در زیر فرماندهی ایران سپاهبد بود ، اما از عهد وی بنا به جهات اربعه تمام ایران چهار سپاهبذ پیدا کرد و مقام ایران سپاهبذی که فرماندة کل قوا باشد از میان رفت .
رئیس گارد سلطنتی را پشتیکبان سالار می گفتند . پیاده نظام را پایگان و فرمانده آن را پایگانسالار می خواندند . دسته ای از سپاهیان بودند که جان اوسپار (جانسپار) خوانده می شدند . فرماندة سواران را سواران سردار می گفتند .
ایرانیان به واسطة همسایگی با هندوستان برای سپاه خود از آن کشور فیل وارد می کردند ، این حیوان سپاه روم را همواره هراسان می کرد .
رئیس طبقة واستریوشان یا کشاورزان را «واستریوشانسالار» می خواندند که در حقیقت به جای وزیر دارایی و کشاورزی بود و وظیفة جمع آوری مالیات و خراج کشور را داشت .
رئیس طبقة پیشه وران هوتخشبذ خوانده می شد که صنعتگران و صنایع دستی کشور در تحت نظر او بودند .
مالیات
درآمد دولت از دو نوع مالیات ترکیب یافته بود : اول از خراج یا مالیات ارضی ، دوم گزیت یا مالیات سرانه .
زنان و کودکان و پیران از مالیات سرانه معاف بودند . مبنای وصول مالیات ارضی گریب یا جریب بود که تقریباً معادل دو هزار و چهارصد متر می باشد
مالیات را معمولاً در سه قسط دریافت می داشتند که به اصطلاح آن روز سه مرک می گفتند . علاوه بر مالیات خراج و گزیت ، تقدیم تحفی نیز مرسوم بود که آن را آیین می نامیدند که در موقع شرف یابی به حضور شاهنشاه در عید نوروز و مهرگان تقدیم می کردند . از واردات ، عوارض گمرکی دریافت می داشتند .
دیگر درآمدها اتفاقی بود مانند گنج گاو و گنج بادآورده که به دست خسروپرویز افتاد . ونیز غنایمی که بر اثر فتح شهرهای دشمن بدست می آمد از درآمدهای اتفاقی بشمار می رفت .
مصارف دولت بیشتر عبارت بود از هزینة جنگ و مخارج دربار و حقوق مستخدمان دولت و انجام امور عام المنفعه از قبیل بنای پلها و تعمیر سدها .
در هنگام بر تخت نشستن شاه جدید همة سکه های خزانه را گداخته و باتمثال شاه نو ضرب می کردند ارز عمده ای که در هنگام صلح به ایران وارد می شد عبارت از مبلغ هنگفت پول طلایی بود که دولت ایران بابت نگاهداری در بندهای قفقاز از رومیان می گرفت .
رئیس دیوان محاسبات کشور را ایران آمارکار می خواندند که گاهی مقام وی معاونت بزرگفرمذار بود . عایدات سالیانة دولت در زمان خسروپرویز به 240میلیون درهم ، تقریباً معادل 294 میلیون مارک طلا بوده است .
دادگستری
قضات یا داذوران از موبـدان بودند و رئیس کل قضاوت را شهردادور می گفتند.هر دهی یک قاضی صلح داشت که غالباً وظیفة او را دیهگان انجام می داد.
قاضی سپاه را سپاهداذور یا قاضی عسکر می خواندند . اگر کسی در مراجع دادگستری به حق خود نمی رسید در روزهای نوروز و مهرگان که شاه بار عام می داد می توانست پیش او دادخواهی کند .
در محاکماتی که تقصیر یا بی تقصیری متهم معلوم نمی شد کار را به حکم الهی یا وریه Varih محول می کردند . متهم برای اثبات بیگناهی خود می بایستی سوگند یعنی آب و گوگرد بخورد و یا از میان خرمنی از آتشی که برای این کار افروخته بودند بگذرد و یا از رودخانة تندی عبور کند . اگر نمی مرد و به وی صدمه ای نمی رسید او را به حق می دانستند .
جنایات را به سه نوع تقسیم کرده بودند :
یکی ، گناه برگشتن از دین .
دوم ، خیانت نسبت به شاه و مملکت .
سوم ، خیانت و تعدی نسبت به دیگران .
درشق اول و دوم ، گناهکار را می کشتند . درشق سوم با او معامله ای به مثل می کردند و وی را مجازات می نمودند .
مبانی حقوق ساسانی کتاب اوستا و تفاسیر آن و اجماع نیکان یعنی مجموعة فتاوی علمای روحانی بود در دورة ساسانی کتاب قانونی وجود داشت که آن را ماتیکان هزار داتستان یعنی (هزار حکم قضایی) می خواندند . این کتاب هنوز به زبان پهلوی موجود است
فرهنگ و تمدن
دین رسمی
اردشیر بابکان چون پادشاهی از خاندان موبدان بود پس از نشستن بر تخت سلطنت دین زرتشتی را آیین رسمی ایران قرار داد و اعتقاد به ادیان دیگر را ممنوع داشت .
از دانشمندان زرتشتی که به پادشاهان ساسانی در تقویت و گسترش آن دین خدمت کرده اند ، نخست باید تنسر موبد زمان اردشیر بابکان و دیگر آذربد مهراسپندان،موبد زمان شاپور اول و کرتیر موبد زمان هرمزد و بهرام اول را نام برد .
در زمان ساسانیان به همت این موبدان بیست ویک نسک اوستای قدیم را به زبان پهلوی ترجمه کردند و آن ترجمه را زند نامیدند که به معنی تفسیر است .
چون فهم کتاب زند به سبب وجود لغات آرامی در آن مشکل می نمود سپس شرحی به زبان پارسی ساده بر زند نوشتند و آن را پازند خواندند .
اساس سیاست داخلی ساسانیان هماهنگی دین و دولت بود . چنانکه فردوسی می گوید :
چنان دین و دولت به یکدیگرند توگویی که از بن ز یک مادرند
چو دین را بود پادشـه پاسبــان تو این هر دو را جز برادر مخوان
آتشکده های دین زرتشت
از مظاهر دین مزدیسنی در ایران آتشکده هایی بود که در هر گوشه ای برپا داشته بودند .
محافظ آتشکده را هیربد می نامیدند ، در میان آتشکده های ایران سه مادر آتشکده بودند که طبقات مختلف مملکت آتشکده های شهرها و دیه ها و حتی خانه های خود را از آنها فروزان می ساختند و آن سه عبارت از : آذرفرنبغ و آذرگشنسپ و آذربرزین مهر بودند .
آذر فرنبغ : اختصاص به موبدان داشت و محل آن درکاریان پارس در نیمه راه بین بندرعباس و دارابگرد بود .
آذر گشنسپ : ویژة پادشاهان و آرتشتاران و بزرگان بود و محل آن در شهر شیزیاگنزک در کنار دریاچة اورمیه بود که خرابه های آن اکنون در ده بهرام ، در نزدیکی تکاپ دیده می شود .
آذربرزین مهر : آتشکدة کشاورزان و پیشه وران بود و در کوههای ریوند در شمال غربی نیشابور قرار داشت . این آتشکده ها و آتشکده های دیگر پس از اسلام بتدریج از میان رفتند .
آتشکده چه شکلی دارد
آتشدان در میان آتشکده جای داشت و پیوسته آتش مقدس در آن می سوخت . هر آتشکده هشت درگاه و چند اطاق هشت گوشه داشت . آتشدان در اطاق تاریکی بود که در وسط بنا ساخته بودند ، آتشکده از کندر و دیگر عطریات آکنده بود .
دینهای منشعب از دین زرتشت
اصولاً همه ادیان ایرانی پیش از اسلام مبتی بر دو اصل خیر و شر یا هرمزد و اهریمن است . منتهی فرقی که با هم دارند در کیفیت و مدت آمیختگی شر با خیر است . در دین زرتشتی سرانجام خیر بر شر و هرمزد بر اهریمن غلبه خواهد کرد ولی در ادیان دوگانه پرستی دیگر چنین نیست .
هر دینی برای رهایی از شر ، فلسفه ای دارد . بعضی از متفکران دورة ساسانی که راه آسانتری برای رستگاری بشر می جستند ، چون دین مزدیسنی را جوابگوی پرسشهای خود ندیدند به بدعت در آن دین پرداخته و ادیان نوینی را بنیاد نهادند که مبنای همة آنها بر دوگانه پرستی است ، مهمترین این ادیان عبارتند از :
زروانیان
اعتقاد به زمان بیکران داشتند و می گفتند زمان بینهایت است و هم اوست که آفریدگار همة موجودات است . ایشان هرمزد و اهریمن را دو فرزند زروان یا زمان ازلی می دانستند . منتهی هرمزد را پدیدة خیالات خوب و اهریمن را پدیدة خیالات بد او می دانستند . در حقیقت ایشان دهری بودند و می پنداشتند که این جهان یعنی زمان بینهایت است و آن را آغاز و انجامی نیست . تا جهان بوده چنین بوده است .
مانوی
مانی پیامبر صلح و دوستی
مانی پسر فاتک از نجیب زادگان ایران در همدان بود . پدرش فاتک در بابل اقامت گزید و پسری پیدا کرد که به نیت آنکه بماند و ماندگار شود او را مانی خواند . تحصیلات مانی در جوانی در بابل بود . این شهر که در کنار فرات در نزدیکی کربلای امروز قرار داشت مرکز علم ومعرفت دنیای قدیم بشمار می رفت . مانی در آن شهر به ادیان مختلف و فلسفه های آنها آشنایی پیدا کرد و سرانجام خود دینی آورد که به نام او مذهب مانوی خوانده می شود . وی در نهم آوریل سال 243 میلادی که روز بر تخت نشستن شاپوراول بود به پیشگاه آن شاهنشاه بار یافت و دین خود را بر وی عرضه کرد و مورد عنایت شاه قرار گرفت .
مانی کتاب دینی خود را که شاپورگان نام دارد به زبان پهلوی به نام شاپوراول ساسانی نوشت . سپس برای تبلیغ به آسیای مرکزی و هندوستان سفر کرد و سرانجام در آخر سلطنت بهرام اول بر اثر سخن چینی کرتیر که موبد موبدان بود ، مورد غضب پادشاه قرار گرفت و در دوشنبه 26 فوریه سال 277 به فرمان آن پادشاه کشته شد .
دین مانی آمیخته ای از اصطلاحات زرتشی و بودایی و عیسوی است . او خود را جانشین این سه پیامبر بزرگ می دانست . اما در تعلیمات مانی تأثیر مسیحیت و مذهب مغتسله(صّبیهای امروز در خوزستان) بیش از دیگر ادیان است .
مــانی معتقد به دو اصـل خیر و شر بود و این دو اصل را دو بن می خواند و می گفت که در گذشته خیر و شر از هم جــدا بودند . اکنـون خیر و شر با هم آمیخته اند و در آینده باز خیر و شر از هم جدا خواهند شد .
فرقی که مذهب او با دین زرتشتی دارد آن است که مانی عقیده داشت که بدی همیشه بوده و تا ابد خواهد بود . روح و عقل انسانی از جنس خداوند است . راه نجات این است که به وسیلة معرفت از حقیقت وجود خود آگاهی پیدا کنیم و خود را از فراموشی که در نتیجة امتراج با ماده پیدا شده بیرون بیاوریم . بنابراین پس از مرگ به بهشت و نور اعلی داخل خواهیم شد و در آنجا از صلح کل یا «نیروانا» برخوردار خواهیم گشت .
مـزدکیان
مزدک معتقد بودکه موجب اختلاف بین مردم دو چیز است : یکی مال است و دیگری زن . برای اینکه این اختلاف برخیزد باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله نابرابری از بین برود و مساوات برقرار گردد . اما دربارة زنان ، عقیده داشت که موبدان و بزرگانی که زنهای بسیاری در شبستانهای خود دارند بایستی به یک زن قناعت کرده ، دیگر زنان را بین مردان بی زن تقسیم نمایند تا هر مرد بالغی بتواند از داشتن یک زن برخوردار شود .
عقیدة مزدک در امور دینی شباهت به مانویان داشت و مانند او به دو اصل نیکی و بدی قائل بود . با این فرق که مزدک اعتقاد داشت که کارهای نور از روی اراده و اعمال تاریکی از روی عدم اراده و اتفاق است . نور دانای حس کننده و ظلمت نادان کور است ، مقصد نهایی تکامل این عالم ، نجات ذرات نور است که در ذرات ظلمت آمیخته است .
مزدک خود مردی زاهد بود و مانند پیشوایان مانوی از خوردن گوشت و گرفتن زن پرهیز داشت
مزدک پسر بامداد از مردم استخر پارس بود و از مانویان و پیروان زرتشت خورگان بشمار می رفت . استاد او زرتشت خورگان که از اهل شهر فسا بود ، سالها در بیزانس (روم شرقی) بسر می برد و در آنجا با کتب فلسفی یونانی از جمله جمهوریت افلاطون آشنایی پیدا کرد و تحت تأثیر اندیشة مدینة فاضلة افلاطون قرار گرفت .
افکار زرتشت خورگان که بیشتر جنبة اقصادی و اجتماعی داشت ، توسط شاگردش مزدک به جامعة ایرانی معرفی شد .
بر اثر خشکسالیهایی که در اواخر سلطنت فیروز و اوایل سلطنت قباد در ایران پیدا شده بود ، مردم قحطی زده توسط مزدک که مردی سخنور بود درخواستهای خود را به عرض شاهنشاه ایران قباد رسانیدند . قباد که طالب اصلاحات در امور اجتماعی ایران بود و از ترس موبـدان و بزرگان جرأت اقدام به ایـن کار را نمی کرد ، وجــود مرد زبان آوری را مانند مزدک که هواخواهان بسیاری از مردم مستمند داشت مغتنم شمرده بر آن شد که به دست وی تعدیلی در ثروت عمومی بعمل آورد و به اصلاحات اجتماعی بپردازد . اما چون این اقدامات برای جامعة آن روز هنوز بسیار زود بود در مقابل نفوذ موبدان و بزرگان نتوانست مقاومت کند ، و چنانکه در پیش گفتیم او را از سلطنت خلع کردند .
قباد بار دیگر که بر تخت نشست از مزدکیان طرفداری نکرد . چون مزدکیان بر اثر اصلاحات ایده آل خود ، موجب بی نظمی و هرج و مرج بسیاری در اوضاع ایران شده بودند . قباد در اواخر سلطنت خود تصمیم گرفت که به دست پسرش خسرو انوشیروان آنان را قلع و قمع کند و مزدک نیز در این میان کشته شد
ادیان دیگر
بجز دینهایی که ذکر آنها در پیش گذشت ، ادیان دیگری نیز مانند دین یهود و مسیحی . بودایی در بعضی از نواحی ایران رواج داشت . دین یهود بیشتر در بابـل و همدان و اصفهان ، دین مسیحی در ارمنستان و خوزستان و بین النهرین و دین بودایی در ماوراءالنهر و خراسان و بلخ رایج بود .
زبان و خط
زبان ایرانیان در دورة ساسانیان زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی بود .
این زبان لهجه ای از زبان پهلوی اشکانی به شمار می رفت که در جنوب ایران رواج داشت .
خط ایران در این دوره مأخوذ از خط آرامی بود و به دو نوع خط پهلوی ، کتیبه ای یا گشته دبیره و خط پهلوی کتابی یا عام دبیره تقسیم می شد .
در این قرن تعدادی زیادی کلمات آرامی که شمار آنها به هزار کلمه می رسید وارد زبان پهلوی ساسانی شده بود .
برخلاف زبان فارسی که لغات دخیله عربی را به خط عربی نوشته و به همان صورت خودش می خوانند، در زبان پهلوی چنین نبود ، دبیران ساسانی لغات آرامی را که در نوشته های خود به کار می بردند ، به آرامی تلفظ نمی کردند بلکه به تلفظ پهلوی قرائت می نمودند .
مثلاً : "ملکا" می نوشتند و "شاه" می خواندند و یا "گملا" که همان جمل عربی باشد می نوشتند و "اشتر" می خواندند . یا "کدبا" می نوشتند و "دروج" یعنی دروغ می خواندند .
این شیوة نگارش را در اصطلاح هزوارش می نامند .
خط پهلوی کتابی تا سه قرن پس از اسلام در ایران ادامه داشت و در آن دوره کتابهایی به زبان پهلوی از طرف موبدان زرتشتی نوشته شده است .
هنر
از انواع هنر دورة ساسانی می توان به معماری ، مجسمه سازی و نقاشی اشاره کرد که همه ساله مقدار زیادی از آنها توسط باستان شناسان کشف می شود .
معماری
در دورة ساسانی هنر معماری نسبت به مجسمه سازی و نقاشی در درجة اول قرار داشت . آثار اولیة معماری ساسانی شباهت بسیاری به معماری دورة پارتی دارد . از بناهای ساسانی در قرن سوم میلادی ، کاخ اردشیر در فیروزآباد است .
یکی از آثار دورة ساسانی طاق کسری است که بقایای دربار معروف خسرو اول و دوم در تیسفون می باشد . این طاق اکنون در کناردجله در نزدیکی بغداد در جایی به نام سلمان پاک قرار دارد .
در فاصلة یکصد کیلومتری تیسفون قصر دستگرد قرار داشته خسرو دوم پرویز بوده است . دیگر کاخ شیرین است که خسرو دوم آن را برای زن محبوب خود شیرین بنا کرده است و هنوز آثار آن در شهری به نام قصر شیرین باقی است .
یکی از جالبترین آثار تاریخی ، غاری است که در صخره ای در طاق بستان کنده اند و شکارگاه خسرو دوم را نشان می دهد . این آثار در مدخل شهر کرمانشاهان هنوز باقی است . یکی از آنها شاپور اول را نشان می دهد که والرین در جلوی او به زانو درآمده و سیریادیس امپراتور جدید روم در حال احترام به پیش شاپور ایستاده است . در غار شاپور نیز مجسمة بزرگی از شاپور اول پیدا شده که اکنون در آن غار برپا است.
شعر و موسیقی
در ایران پیش از اسلام شعر به معنی امروزی و وزنهای عروضی عرب وجود نداشته بلکه چامه و چکامه یا اشعار ایرانی ، ترانه هایی بوده که مانند اشعار اروپایی هجایی بوده و هجاهای آنها کوتاه و بلند می شده است .
در زمان ساسانیان بویژه در عصر خسرو پرویز ، موسیقی پیشرفت بسیاری کرد و موسیقیدانـان بزرگی مانند : باربد ، نکیسا ، سرکب ، بامشاد و رامتین در آن روزگار می زیسته اند.
در حضور پادشاه ساسانی
در این دوره ایران از صورت ملوک الطوایفی خارج شد و اردشیر بابکان بنیانگذار این سلسله ، ایران را به یک پادشاهای آورد .
تجمل دربار ساسانی در دنیای قدیم ضرب المثل بود . همینکه شاه بار خاص می داد ، دیدن او ممنوع بود . شاه در پشت پرده ای از حریر می نشست و باریافتگان از پرده دورتر می ایستادند . پرده دار یا حاجب را خرم باش می نامیدند ، چون کسی به پیشگاه شاه بار می یافت ، خرم باش با بانگ بلند می گفت :
« ای زبان سرخویش نگهدار باش که امروز پیش شاه هستی . »
درباریان و بزرگان و شاهزادگان هر یک بنا به مرتبه و مقامی که داشتند در جای خود قرار می گرفتند . شاهنشاه ساسانی در القابی که برای خود ذکر می کرد ، خود را پرستندة مزدا و خدایگان و شاهنشاه ایران و انیران یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران و مینو چیترا یعنی آسمانی نژاد می خواند ، خود را همپایة ماه و خورشید می دانست .
محل بارعام تالار طاق کسری در تیسفون بود . تخت شاهی در آخر تالار روبروی در ورودی نهاده شده بود و پرده ای در جلو آن کشیده بودند و بزرگان و صاحبان مناصب هر کدام به فاصله های مقرر می ایستادند . ناگهان پرده برداشته می شد . شاهنشاه برزر بر تخت خویش بر مسند زربفت پدیدار می گشت . تاج کیانی که از زر ناب و به یک صد دانة مروارید به درشتی بیضة گنجشک و به یاقوتهای سرخ درخشان و زمردهای درشت مرصع بود ، به زنجیری که از فرط نازکی از دور دیده نمی شد ، از طاق آویزان بود .
شاه چنان می نشست که تاج درست بالای سر او قرار گیرد و از دور گمــان می رفت که براستی بر سر شاهنشاه قرار دارد . وزن این تـاج را به 91 کیلو تخمین زده اند .
رسم شرفیابی به حضور شاه این بود که خرم باش کسی را که باز خواسته بود به پیشگاه شاهنشاه می آورد و پرده را برمی داشت . وی دستمال سفید و پاکی پیش دهان می گرفت تا در هنگام صحبت نفس او بارگاه شاه را آلوده نکند . پس از آن به خاک می افتاد و به اذن شاه برمی خواست و نخستین سخنی که آغاز می کرد این بود: انوشک بویذ ( جاوید باشید ) اوکامک رسی ( به کام رسی ) .
معمولاً شاهنشاه ساسانی را به عنوان شومابغان ( مقام الوهیت شما ) خطاب می کردند .
سکه های ساسانی
سکه های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه های نقره را زوزن می گفتند . تاریخ سکه ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه ها ، پهلوی ساسانی می باشد .
کتابهای دوره ساسانی
کتاب مقدس اوستا را موبدان زرتشتی به خط الفبایی و مصوت مخصوصی که دین دبیره نام داشت می نوشتند . این خط از چپ به راست نوشته می شد و الفبای آن به چهل و پنج حرف می رسید . اما خط پهلوی که مأخوذ از خط آرامی است از پیچیده ترین خطوط جهان است و از راست به چپ نوشته می شود و آن از هفده علامت تشکیل می شود که نمایندة بیست و سه حرف می باشد .
از کتابهای پهلوی ساسانی ، کتاب خدای نامه یا شاهنامه بوده که به دست ما نرسیده است . از کتابهای آن دوره که تا کنون موجود است می توان کارنامة اردشیربابکان و یادگار زریران و شهرستان ایران و ماتیکان هزارداتستان و درخت آسوریک را نام برد .
کتاب کلیله و دمنه را نیز شاید بتوان در ین کتابهای بالا جای داد . برزویة طبیب به فرمان خسرو انوشیروان ، این کتاب را که اصل آن به زبان سانسکریت بود از هندوستان به ایران آورد و به زبـان پهــلوی ترجمه کرد . ترجمة پهلوی این کتـاب اکنون در دست نیست ولی کلیله و دمنة عربی که به قلم دانشمند معروف ایرانی ابن المقفع در دست است ، ترجمه از روی متن پهلوی می باشد .
سنگ نشته ها
مهمترین سنگ نبشته های ساسانی ، سنگ نبشته های اردشیر اول در نقش رستم و شاپور اول در نقش رجب و شاپور اول در حاجی آباد فارس و سنگ نبشتة پایکولی (در جنوب سلیمانیه در خاک عراق) و سنگ نوشتة موبد کرتیر در نقش رستم می باشد .
گذشته از آثار پهلوی ساسانی ، نوشته هایی در تورفان در مشرق ترکمنستان شرقی به زبان پهلوی و خط مانوی پیدا شده که از جملة آنها کتاب شاپورگان مانی است .
نقش رجبدر سه کیلومتری شمال تخت جمشید، جانب راست جاده شوسه که به سوی اصفهان میرود، فضای کوچک عقب رفتگی در کوهستان وجود دارد که در آنجا، نقوشی از اردشیر بابکان و شاپور اول حجاری کرده، و این محل را نقش رجب میخوانند. علت این نام جز شهرت محلی عجالتاً دلیلی ندارد؛ مرحوم فرصت الدوله در کتاب آثار عجم نوشته است که آن را نقش قهرمان هم خواندهاند.
آثار نقش رجب شامل سه نقش برجسته است: سمت روبهرو نقش برجسته اردشیر بابکان را نشان میدهد که نماد سلطنت را از مظهر اهورامزدا میگیرد؛ در وسط آنها نقش دو طفل دیده میشود که یکی ظاهراً ولیعهد و دیگری حامل گُرز شهریاری است. پشت سر اهورامزدا، نقش دو بانو در حال احترام نموده شده، پشت سر اردشیر خواجه سراییمگس پران به دست قرار دارد و شخصیت عالیقدرتری نیز، به حال کرنش ایستاده است. کمی عقبتر، خارج از هشت نقش مزبور، تصویر کرتیر، موبد معروف و مقتدر دوران شاهنشاهان اول ساسانی به حال احترام با نبشته مفصل پهلوی به نظر میرسد؛ نبشته پهلوی آسیب دیدهای هم در نزدیک نقش اردشیر نقر نمودهاند که مضمون ترجمه قسمت خوانای آن، چنین است: «آیین زردشت از بین رفته بود من که شاهنشاهم آن را از نو برقرار نمودم». دو نقش برجسته دیگر، تصویر شاپور اول، فرزند اردشیر بابکان را مینماید: نقش جانب راست، مظهر اهورامزدا را سوار بر اسب نشان میدهد که حلقه شهریاری را به شاپور سوار بر اسب میبخشد. در نقش جانبِ چپ، شاپور سوار بر اسب است و 9 نفر از بزرگان کشور پشت سر وی ایستادهاند که علامت خاندانهای بزرگ و اسپهبدان بر کلاههای چند نفرشان هویداست. آثار نقش رجب در تاریخ 24 شهریور 1310 خورشیدی ذیل شماره 22 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
نقش شاپور اول و بزرگان ساسانی
دومین نقش برجسته موجود در نقش رجب، شاپور را به همراه بزرگان ساسانی نشان میدهد. در این نقش شاپور سوار بر اسب و 9 نفر محتشم ایرانشهر در پشت سر او ایستاده اند. به نظر میرسد، نخستین شخص بعد از پادشاه، جانشین و ولیعهد وی، هرمز اول باشد. در باره هشت شخصیت بعدی نظرات متفاوتی ارائه شده؛ برخی معتقدند که این افراد از بزرگان و شخصیتهای درباری هستند و عدهای دیگر از پژوهشگران بر این باورند که این هشت نیز پسران شاپور و یا دست کم از وابستگان خاندان سلطنتی میباشند. شایان ذکر است که در گذشته از روی نادانی و سبکسری صورت این نقش برجسته بی همتا را تراشیده و خراب کرده اند.
جزییات و تجملات اسب شاهی با دقت بسیار تراشیده شده است. پای چپ حیوان بلند شده و گردنش با ملایمت تمام قوس برداشته است. سر و بالاتنه شاه به جلو چرخیده است که این امر بر خلاف نقشهای مرسوم ساسانی است. شمشیر شاه, که برای دسترسی به سمت چپ اسب بسته شده, نمایان نیست. شاه دهانه اسب را دست راست خود گرفته است.
پشت سر شاپور, همانگونه که در بالا توضیح داده شد, 9 محشتم الیرانشهر قرار دارند که همه کلاه گنبدی شکل ساسانی بر سر گذاشته اند. سه فرد در حالت تمام قد نشان داده شده که دستشان بر قبضه شمشیری است که با تجمل در جلو بر کمر بسته اند. نظر به دیهیم این افراد می توان قبول کرد که این سه تن احتمالاً پسران شاپور اول یعنی بهرام یکم, هرمز یکم, و نرسه هستند. تنها بالا تنه دو نفر دیگر در ردیف جلو اما قدری پایین تر نشان داده شده است. آنها نیز دیهیم دارند, از این رو, می باید در زمره شاهزادگان باشند؛ شاید هم نوه های شاپور یعنی بهرام دوم و بهرام سوم هستند.
گفتنی است که شناسایی چهار تن دیگر در این نقش بسیار مشکل است و تنها از روی گمان می توان گفت که ایشان نیز از خاندان سلطنتی هستند.
سنگ نوشته ای به زبان پهلوی و یونانی روی سینه اسب و قسمت مجاور صاف شده سنگ دیده می شود که متن ترجمه شده آن از این قرار است:
«این سیمای پرستش کننده اهورامزدا, شاپور است. شاه شاهان, آریایی و غیر آریایی, از نژاد ایزدان, پسر پرستش کننده اهورامزدا, ایزد, اردشیر, شاه شاهان آریایی, از نژاد ایزدان, فرزند خدا, پاپک, شاه».
نقش مزبور در اوایل دوران شاپور، احتمالاً حوالی سالهای 250 م، تراشیده شده است.
نقش تاج ستانی شاپور اول در نقش رجب
در نقش رجب، چهار نقش برجسته از دوره ساسانی به یادگار مانده که در سمت چپ، نخستین آنها مربوط به تاج ستانی شاپور اول، پسر اردشیر بابکان ساسانی است. اگر چه صورت و سرِ شاپور که سوار بر اسب نمایانده شده، تا حدود زیادی آسیب دیده است، اما موهای مُجعد و خوشهای وی در نقش هنوز به خوبی قابل تشخیص است. دور تا دور تاج شاهی (تاج هر یک از شاهان ساسانی با دیگری متفاوت است)، روبانی بلند از ابریشم ناب بسته شده، که این شیوه آرایش مو، در دوره اشکانیان نیز مورد استفاده قرار میگرفت. اسب شاه نیز در کنارِ رکاب، زینتی گلابی شکل دارد. جالب این که، این وسیله در بسیاری از نقش برجستههای ساسانی برای نمایاندن جریان هوا، در پشت اسب نشان داده شده است. بر روی گردن اسب شاپور کتیبهای به زبان پارسی پهلوی (پارسی میانی) و یونانی دیده میشود، که در آن نیای خود را به عنوان امپراتور آریائیها مورد ستایش قرار داده است.
نقش برجسته اردشیر یکم در نقش رجب
در دیوار پشت طاقی که نقش شاپور اول و بزرگان ساسانی کنده کاری شده، نقش برجسته دیگری مشاهده میشود که مربوط به اردشیر اول، پدر شاپور یکم است. تصویر اردشیر در سمت چپ، در حالی که تاج شاهی را از ایزدی میگیرد، نمایانده شده است.
ایزد یاد شده نیز در سمت راست تصویر، بَرسَم به دست، حلقه را نگه داشته است. برخی بر این باورند که شخصیت ایستاده در پشت سر شاه، فرزند و ولیعهد او، شاپور یکم است، که احتمالاً ملازمی درباری نیز او را همراهی میکند. دو نقش کوچک ایستاده بین ایزد و اردشیر، احتمالاً مربوط به هرمز اول، نوه اردشیر و دیگری یکی از پیروان اهورامزدا باید باشد.
نقش کرتیر در سمت چپ و در بیرون از قاب نمایان است. کرتیر یکی از قدرتمندترین شخصیت های دوره ساسانی و خصوصا نزد پادشاهان میانی آن بود . او سمت موبد موبدان را داشت .
کرتیر جزو کسانی بود که سخت گیریهای مذهبی را تحمیل می نمود و احتمالا بیشتر قدرت خود را بعد از دوران شاپور اول بدست آورده بود .
اما جالبترین موضوع در باره این نقش برجسته، وجود نقش دو زن در تصویر است که یکی میتواند ملکه و یا مادر اردشیر باشد و دیگری ملازمی زن است که هر دو پشت به نقش تاج ستانی ایستادهاند. گیسوان مُجعد و جمع شده این زن در پشت کلاهی ساسانی با یک نوار حلقهای پوشانده شده، همچون شاپور، زن نیز به نوبه خود، انگشت سبابه را به نشانه احترام در برابر پادشاه خم کرده است.
نقش کردیر (کرتیر) موبَدِ موبَدان در نقش رجب فارس
«دین و شاهی برادر یکدیگرند، و یکی از دیگری بی نیاز نیست. دین شالوده پادشاهی است و پادشاهی نگهبان دین است. هر چه را پایه نباشد از میان برود و هر چه نگهبان نداشته باشد تباهی گیرد.» اردشیر پاپکان: نقل شده از مروج الذهب، ج 2243 1.
عقیده اغلب پژوهشگران و مورخان عهد ساسانی بر این است که در زمان شکل گیری دولت ساسانی و از همان دوره اردشیر بابکان، روحانیت دارای سازمانبندی و تشکیلات منظم بوده است، اگر چه اندیشه پی افکندن سلسله مراتب روحانی هنوز پیدا نشده بود. این اندیشه احتمالاً در دوره شهریاران بعد از اردشیر شکل گرفت و منجر به سلسله مراتب روحانیون و نقش و نفوذ آنها در تمامی امور اجتماعی و سیاسی گردید؛ که عاقبت نیز، سختگیریهای آنها، موجب فروپاشی امپراتوری ساسانی را فراهم آورد.
ایهرپتان نگهبان آتش و آموزش دهندة متن مقدس
امکان دارد، با اینکه هنوز شواهد مسلمی در این باره به دست نیامده، ایرپت کردیر یا کرتیر که در کتیبههایش در نقش رستم و سرمشهد میگوید؛ نخستین بار در پادشاهی شاپور به قدرت رسیده، پادشاه را در انجام وظایف دینی یاری داده باشد. ایهرپتان، روحانیانی از طبقه دوم بودند که وظیفه آموزش متن مقدس و نگهبانی از آتش به دست آنها سپرده میشد. این اصطلاح بعدها مترادف با مگوس «مغ» گردید و در تحریر یونانی کتیبه کعبه زرتشت، ایهرپت را مگوس ترجمه کردهاند.
در کتیبههای کرتیر از دین مزدایی سه بار یاد میشود: «همه گونههای برخوانی و دیگر شعایر ایزدان»، «دین مزدیسن و مغان»؛ «این یشتها و این شعایر دین مزدیسن». این درست دینی است که کرتیر از رواج دادن آن «در سرزمین انیران که اسبان و مردان شاهنشاه بدانجا رسیدهاند» به خود میبالد، یعنی سرزمینهایی که پیشتر از این به آیین ایرانیان درآمدند - در آسیای صغیر، سوریه و جاهای دیگر - اما در سرزمینها، آیین مزدایی زیر فشار یونانی مآبی دستخوش تباهی گردید. کرتیر در کتیبههایش میگوید که چگونه «کژ آیینان و تباهکاران مغستان» را که در باره دین مزدیسن و پرستش ایزدان زندگی ناشایست داشتند، با تنیبه بدنی کیفر داده و نکوهششان کرد.
مبنای سیاست شاپور
بدیهی است که شاپور در کارهای کرتیر با نظر تأیید مینگریست، اما بعید است که وی در زمان شاپور ارتقا مقام پیدا کرده باشد، زیرا سیاست شاپور مبنی بر تسامح با سایر ادیان و ایجاد پشتیبان از مسیحیان و پیروان یهود در برابر امپراتوری روم بود، هر چند در این مورد موفقیت زیادی کسب نکرد، اما همین سیاست تسامح و فرمان وی مبنی بر آسوده گذاشتن پیروان ادیان، خود دلیلی گویا بر عدم دخالت دادن همه جانبه کرتیر در امور سیاسی و یا ارتقای مقاوم وی میباشد. در هر صورت، به نظر میرسد که شاپور کرتیر را همواره در مرتبه ساده ایهرپت، که دارندگان دانش دینی و مسئول آتش بودند، نگهداشت. تنها در روزگار شهریاری جانشینان شاپور بود که کرتیر ترفیع مقام پیدا کرد و همین امر موجب بالا رفتن سلسله مراتب مزدایی گردید. نخستین گام در این زمینه را هرمزد اردشیر (هرمزد یکم، 272 م.) برداشت. وی با وجود اینکه مانی را نزد خود بار داد و حمایتی را که شاپور از وی کرده بود از سر گرفت، اما کردتیر را هم به سمت »مگویت اوهرمزد« برگزید. البته فاصله بین این دو عنوان بسیار زیاد و در خور توجه است؛ ایهرپت، هیچگونه قدرتی نسبت به زیر دستان خود ندارد، حال آنکه مگویت به معنی «سرکرده مغان» آشکارا ریاست یک فرد بر دیگر موبدان را تداعی میکند.
مانویان تحت تعقیب و شکنجه
کرتیر در عهد ورهران «وهرام» یا بهرام یکم نفوذ فراوانی به دست آورد و در دوره همین پادشاه است که مانی را به وی تسلیم و معتقدان آیین مانوی تحت تعقیب و آزار و شکنجه قرار میگیرند. پس از بهرام یکم، نرسه «نرسی» جای او را میگیرد و کردتیر همچنان صاحب نفوذترین موبد عهد ساسانی به کار خود و دخالتش در سیاست ادامه میدهد. اندک اندک، سختگیری و خشونتهای مذهبی بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که معتقدان تمامی ادیان تحت پیگرد واقع میشوند؛ کردتیر که بدینوسله آخرین پله پیشرفت را طی میکند، خود در کتیبههایش (کعبه زرتشت، 8 و 9) می گوید که به تعقیب و آزار «یهودیان، بوداییان، برهمنان، نستوریان (یهودی – مسحیحیان)، (مسیحیان، ماکتکان) مانداییان، مانویان و زندیکان (مرتدان مزدایی) پرداخت»، هر چند اقدام کردیر ظاهراً در تعقیب و آزار یهویان چندان مؤثر نبوده است، اما در باره آزار پیروان دیگر ادیان، به طور سیستماتیک و منظم این سیاست پیگیری شد و عاقبت طومار دولت ساسانی را در هم پیچید، و دین و دولتش را با هم به دست فنا سپرد.